نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





43


"دلم که میگیرد....

به خودم وعده روزهای خوب را می دهم

از همان روزهای خوبی كه سالهاست به امید رسیدنشان

تقویم را خط خطی می كنم ............."


+ دلم تنگه برای نفسم......

تموم صبح هامو با نگاه شیرین تو شروع میکنم سمیــــــرای من


[+] نوشته شده توسط سجاد در 9:4 | |







42


ای کاش

آن نام را دوباره

پیدا کنم

ای کاش

آن کوچه را دوباره ببینم آنجا که ناگهان

یک روز نام کوچکم از دستم

افتاد

و لابه لای خاطره ها گم شد

آنجا که

یک کودک غریبه

با چشم های کودکی من نشسته است

از دور

لبخند او چه قدر شبیه من است !


+ خدایا خیلی دلتنگ نفسمم به این وقت سحر من اونو از تو میخوام...........


[+] نوشته شده توسط سجاد در 9:4 | |







41


 وقت است

که بنشینی

و گیسو بگشایی

تا

با تو بگویم

غم شب های جدایی


+  کسی نمیتونه تصور کنه چقدر درد داره از هم نفست جدا باشی...


[+] نوشته شده توسط سجاد در 9:4 | |







سمیــــــــــرای من

ادامـــــــــــه مطالب.......


[+] نوشته شده توسط سجاد در 9:4 | |







40


چقدر دلم میخوام واسه یک لحظه هم که شده بغلت میکردم....

کسی دلتنگی منو نخواهد فهمید..........


[+] نوشته شده توسط سجاد در 9:4 | |







39


"دلم که میگیرد....

به خودم وعده روزهای خوب را می دهم

از همان روزهای خوبی كه سالهاست به امید رسیدنشان

تقویم را خط خطی می كنم ............."


[+] نوشته شده توسط سجاد در 9:4 | |







38

چرخ، سوداگر ِکوری ست که هرگز نشناخت 

یوسفی را که به بازار ِتماشا می‌بُرد

برگ ِزردی شده ام، ریخته بر پایِ درخت

کاش ،یک روز مرا باد از این جا می‌بُرد...



+ هـــــــی امان از این زمان،زمانی که دیگه برد توان از این زبان
...

[+] نوشته شده توسط سجاد در 9:4 | |







37

- میشه 45 دقیقه

- فردا در موردش صحبت می کنیم

- آسانسور  G 1،2،3،4،5

- آسمان نیمه تاریک

- ترافیک

- صدای بوق ممتد ماشین

- لبخند

- سوزش

- قطرات سرخ رنگ

- سکوت

- عرق سرد

- آسمان تاریک

- چرخش زمین

- چراغ فرمز 36،37،38،39

- قطرات خُنک آب

- آدمای خوب

- خنده تلخ

- بغض-بغض

- هه هه

- غم غربت

- همه بودن

- جز اخم پدر

- جز دلسوزی مادر

- جز صدای خواهر

- جز ابروی گره خورده

- جز بوی سیگار بهمن پا کوتاه ...


+ منظـــــورم این بود که .............


[+] نوشته شده توسط سجاد در 9:4 | |







‎نام‎ ‎ دلم می خواست برای یکباربرای یکبارهم که شده دستهای مهربانت رابه امانت برروی شانه هایم بگذاری تا گرمی داشتن تکیه گاهی مهربان راحس کنم صدای قدم هایت راکه میشنوم تمام صداهادرنظرم بی معنا جلوه می کنند ای بهترین تمام لحظاتم درسکوت روزهای زندگی ام ودرتاریکی شبهای بی کسی ام ازتوسخن می گویم تمام لحظات دلتنگی ام بهانه ی تورامیگیرند برای امدنت لحظه ها نیز لحظه شماری میکنند وبرای دیدن دوباره ات تمام دیده ها بی تابی

[+] نوشته شده توسط سجاد در 13:16 | |







‎نام‎ ‎ دیگه روی شونه های من جایی نمونده واسه تو همین الان می خواهم بگم از جلوی چشام برو بذار که دیگه تنها باشم تو سرزمین بی کسی دیگه نمی خوام که بگم برای من مقدسی فردا اگر از راه نمی آمد من تا ابد کنار تو می ماندم من تا ابد ترانه های عشقم را در آفتاب عشق تو می خواندم در پشت شیشه های اطاق تو آن شب آن شب نگاه سرد و سیاهی داشت دالان دیدگان تو در ظلمت گویی گویی به عمق روح تو راهی داشت رنگ چشای روشن عشق مثل ستاره روشن این دل بیقرار من واسه نگاهت می تپه اما دیگه نمی تونم یه لحظه اینجا بمونم می خام که تا آخرین نفس شعرهای غمگین بخونم شعرهای غمگین بخون‎نام‎

[+] نوشته شده توسط سجاد در 13:16 | |







ب


[+] نوشته شده توسط سجاد در 1:33 | |







دانلود آهنگ زخمی با صدای امین حبیبی


[+] نوشته شده توسط سجاد در 1:33 | |







دوستت دارم.

                 این تعارف نیست زندگی من است


[+] نوشته شده توسط سجاد در 23:1 | |







هیچ وقت...

هیچ وقت دل به کسی نبند...

چون این دنیا اینقدر کوچیکه که توش 2 تا دل کنار هم جا نمی شن...!

ولی اگه دل بستی,هیچ وقت ازش جدا نشو

چون این دنیا اینقدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی ♥


[+] نوشته شده توسط سجاد در 23:1 | |







کــــــاش...


کــــــاش داشتــــنـــــت
                           بــــه راحتـــــــی
                                         دوستـــــ داشتــــنـــــت بــود ... ♥


[+] نوشته شده توسط سجاد در 23:1 | |







تفاوت عشـق با ازدواج .

یکروز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی بسیار گرون قیمت  و با ارزش. وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده. من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم!
چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی ؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت.

همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش.
به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم.

در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و عشق مثل اون روزنامه می مونه!

یک اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه وقت هست که اشتباهاتم رو جبران کنم، همیشه می تونم شام دعوتش کنم.

اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی اینکارو می کنم. حتی اگر هرچقدر اون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال منه، و هر لحظه فکرمیکنی که خوب اینکه تعهدی نداره میتونه به راحتی دل بکنه و بره مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می کنی و همیشه ولع داری که تا جاییکه ممکنه ازش لذت ببری شاید فردا دیگه مال من نباشه.
درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه ... و اینطوره که آدمها یه دفعه چشماشون رو باز میکنن میبینن که اون کسی رو که یه روز عاشقش بودن از دست دادن و دیگه مال اونها نیست ...

و این تفاوت عشـق است با ازدواج ...

ن



[+] نوشته شده توسط سجاد در 23:1 | |







چـقـدر خـــــــــــــوبـــه.

چـقـدر خــــــوبــه . . .

یـکـــــــــــی بـــــاشـــــــه

یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـتـــ کـــــــنـه

سـرتـو بــــزاری روی سـیـنـشـــ آرومـتــــ کـــنـه

هـُـــــرم نـفـســـ هــــــاش تـــنـــتــــ ُ داغ کـــــــنـــــه

عــــــطـــــر دســــــــتـــاشــــ مــــــوهـــــاتـــو نـــوازشــــ کــنــه

چـقـدر خـــــــــــــوبـــه. . .

چـقـدر خـوبـه کـه آرومـــ دمــ گــــــوشـــتــــ بــــگـــه

غـــصـــه نــخــــــــوری هــــــــــــــآ. . . .


[+] نوشته شده توسط سجاد در 23:1 | |







گــُـر می گیـــرم

بگـذار خـدا


 جهنـم اش را به رخ بکشــد


 من فقط با داغی لبان تـــو


 گــُـر می گیـــرم . . .

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


[+] نوشته شده توسط سجاد در 23:1 | |







زندگی بی تو

هیچ چیز غیر ممکن نیست ،

                     محالی در عالم نیست ،

                                        همه چیز شدنی ست ،

                                                                 جز یک چیز ..

                                                                             زندگی بی تو


[+] نوشته شده توسط سجاد در 23:1 | |







حرفهایی هست

حرفهایی هست
بدجور دل میشکند
بدجور دل می سوزاند
بدجور خراب میکند
حرفهایی از نزدیکترین کسانت
از عزیزترین کسانت

گاهی دلت میخواهد
نزدیک ترین آنقدر عزیز نبود
یا اگر بود کمی بیشـــتر
حواسش به تاثیر حرفهایش بود.....!

[+] نوشته شده توسط سجاد در 23:1 | |







غيرت

 غيرتی شدن هارت و پورت كردن و گير دادن و جاسوسی كردن نيست،

غيرت يعنی زن مورد علاقه ات هيچ وقت احساس تنهايی و بي پناهی نكنه..



[+] نوشته شده توسط سجاد در 23:1 | |







مستی

احتیاج به مستی نیست! یک استکان چای هم دیوانه ام میکند..

                                                             وقتی میزبان، چشمانِ تو باشد..



[+] نوشته شده توسط سجاد در 23:1 | |







تگ مخصوص قرار دادن آهنگ در وبلاگ


[+] نوشته شده توسط سجاد در 18:5 | |







چهار راه قلبم

‎نام‎ ‎ از چهار راه قلبم عبور کردی و هیچ به چراغ قلبم توجه نکردی اما بدان پلیس قلبم تو را تعقیب خواهد کرد و برگه ی دوستت دارم مرا ، زیر برف پاکن های دلت خواهد گذاشت . . !

[+] نوشته شده توسط سجاد در 15:28 | |







سخت ترین کار دنیا ...

 

سخـت تـریـن کـار دنـیـا ؛
بـی مـحـلــی کـردن ،
بـه کسـیـه کـه :
با تـمـام وجــود دوسـتش داری  ...!


[+] نوشته شده توسط سجاد در 15:8 | |







باختن ...

سخــت است ببـــازی
تمــــامــــ احـساس پاکـت را
و هنــــوز نفهمـیده باشی
اصلــــا دوستـــت داشــت ...؟!


[+] نوشته شده توسط سجاد در 15:8 | |







خیالت راحت ...

قول داده ام...

گاهـــــــی

هر از گاهـــــی

فانـــــوس یادت را

میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم

خیالت راحــــــت! من همان منـــــم؛


هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره

میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم

اما به هیچ ستاره‌ی دیگری سلام نخواهــــــم کرد !


[+] نوشته شده توسط سجاد در 15:8 | |







تنفس مصنوعی ...

خوبه که یکی کنارت باشه که به خاطرت بخنده ...
حتـــی به دروغ !
بالاخره

گـــاهی بـــاید

به کســـی تنـــفـــس مصـــنـــوعـــی داد ...!


[+] نوشته شده توسط سجاد در 15:8 | |







اعتراف ...

اعتــــــراف میکنم

اشک هایم

کــــــفّارۀ

همان

عشــــــــــقِ

محـــــــالِ

توست....


[+] نوشته شده توسط سجاد در 15:8 | |







آرزو ...

هر چه را آرزو کردم از دست دادم ،

دلتنگ آرزوهای از دست رفته نیستم !!!

نگرانم که روزی ناخواسته دلم تو را آرزو کند !!!


[+] نوشته شده توسط سجاد در 15:8 | |



صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 16 صفحه بعد